Sunday, June 28, 2009

جک ولش

ایمیلی که جک ولش ( مدیر عامل اسبق جنرال الکتریک که بعنوان سومین مرد قدرتمند آمریکا نیز شناخته شده و مدیر برتر قرن بیستم نیز می باشد ) ، در پاسخ به خبر ترجمه کتاب هایش ( پیروزی و پاسخها ) به فارسی ، برایم فرستاد



Dear Amir:

Thank you so much for the translations and the nice words.

Be well,

Jack

----- Forwarded Message ----From: "info@welchway.com" To: amir.shafaghi@yahoo.comSent: Sunday, April 19, 2009 3:23:10 PMSubject: A new submission from the Talk to Us form

این فیلم " درباره الی " ست

این فیلم " درباره الی " ست

امیر شفقی
هفتم تیر ماه 1388 بانی فیلم صفحه پنج

" درباره الی " جمله ناقص و بدون فعلی ست که تنها از یک کلمه ربط و یک اسم ناقص و شکسته تشکیل شده و ذاتا حس تعلیق و انتظار را منتقل می کند و از همان ابتدا و در نام نیز ، اشاره ای ظریف و غیر مستقیم به فضای فیلم و ابهام اطراف الی وجود دارد. در جریان فیلم نیز از یک جایی به بعد ، هم وجود فیزیکی و زنده بودن الی ، هم ماهیت و ثبات روانی و اخلاقی وی در هاله ای از ابهام فرو رفته ، همه چیزدرباره الی مجهول گشته و با علامت سوالی در قد و قواره یک انسان روبرو می شویم . اینها همه در سراسر فیلم جریان یافته و ماهیت فیلم جدید فرهادی را شکل داده و تعلیقی آزار دهنده ، اما پر کشش و خواستنی بر فضا حاکم می نماید

" درباره الی " از آنجا که مفاهیم ساده روانشناسی ، که انسان عادی حاضر در کوچه پس کوچه های شهرهای بزرگ ، بدون توجه به جغرافیای زمان و مکان ، بدان گرفتار است را طرح می کند ، اثری جهانی ست. در دیگر حوزه های هنر مانند ادبیات نیز ، کتابهای بزرگ و اثرگذاری مانند جنایت و مکافات داستایوسکی که روانشناسانه حول محور طمع ، بعنوان رفتاری انسانی می گردد یا رمان قصاص نوشته واهه کاچا که به امید واهی می پردازد ، همین حس مشترک جهانی را دارند و حرمی نفس گیر درون مخاطب خود جریان می دهند

فیلم که تک تک اجزاء ش به خوبی و درستی ، چفت و بست شده اند با سبکی رئال ساخته شده تا کلیتی تب دار و قابل فهم را شکل داده و راهگشای ساخت فیلمهایی که مثمرثمرتر و جداب تر از آنچه مخاطبان جشنواره ای از فیلمهای فارسی انتظار دارند ، باشد . ریتم اثر نیز درطول فیلم متناسب با شرایط تغییر می کند . در بخش نخست و تا قبل از نقطه عطف اول و گم شدن الی ، عموما با پلانهایی کوتاه و سریع ، ضرباهنگی تند را شاهدیم تا تصاویر نیز ، به حس سرخوشی حاکم بر فضا ، دامن زنند .اما از آن پس ریتم یکنواخت شده و گامهای آن ، سنگینی فضای بعد از اتفاقی تلخ را ، که معمولا همراه با بی تابی و دلشوره و هوشیاری ست ، متبادر می نماید . " درباره الی " که تب دار است و کمی هذیان گونه و داغ ، مانند آنچه در زندگی روزمره جوانان طبقه متوسط جامعه ایرانی می گذرد ، با نبض تند و تیز ، هیجان ، اضطراب و بازی خوب بازیگران ، به راستی اثر گذار است .

داستان الی
فرهادی در فیلمنامه نویسی ، با رعایت و پی گیری اصول اساسی و اولیه ، نشان داده که خوب می نویسد و چهارچوب را به درستی می شناسد . به واسطه همین رعایت ، اطلاعات و اتفاقات و داستان فیلم با ترتیبی منظم و اصولی وارد ذهن تماشاگر شده ، دچار گیجی اش ننموده و پریشانی و کم حوصله گی به بار نمی آورد و تسلسل منطقی حوادث باعث می شود مخاطب خط داستان را به راحتی پی گرفته ، شاخه به شاخه نشده و انسجام روانی اش را از دست ندهد. فیلمنامه با دو نقطه عطف درست و به جا مسیر داستان را جهت دهی می نماید .اولین نقطه عطف با گم شدن الی ، به داستان مسیر و جهت اولیه را می دهد ؛ داستان تشریح شده و پیش می رود تا با ورود نامزد الی به صحنه ، به نقطه عطف دوم می رسد و جهتی تازه یافته و به سمت پایانی در همان مسیر حرکت می کند

در بخش اول فیلم ، نویسنده با معرفی شخصیتها و فضای داستان وظیفه خود را به درستی انجام داده و زندگی عادی جامعه جوان ایرانی را با شیطنتها و سرگرمی ها و تکه کلامهای رایج به نمایش می گذارد و نشان می دهد داستان قرار است ، بین جوانان طبقه متوسط جامعه ایرانی رخ دهد. مثلا بازی پانتومیم نشانگر تفریحات و بازی های ساده و سرگرمی های متداول طبقه ای ست که در فیلم حاضرند. بعد از این توضیح و نمایش ، فیلم به نقطه عطف اول خود می رسد

فرهادی با استفاده از باوری سنتی ، نقطه عطف اول فیلمنامه را شکل می دهد و پس از معرفی فضا و شخصیتهای داستان با استفاده از اعتقادی قدیمی و ایرانی مبنی بر اینکه پس از هر خوشی و سرخوشی و شادی ، حتما اتفاقی تلخ و آزاردهنده رخ خواهد داد و بعد از هر خنده ای حتما گریه می آید ، مسیری پر ابهام و تعلیق به فیلمنامه می دهد. فیلم با شوک و ضربه ای ناگهانی ، خبر ازغرق شدن پسر بچه یکی از خانواده ها می دهد و با اینکار بیننده را دچار غم و اندوهی تلخ و جانکاه می نماید .اما با نجات کودک و بازگشتش به زندگی و آرامش پدر کودک ، بیننده نفسی آرام و راحت کشیده و شکر می کند که در ادامه ، مجبور نیست ضجه های مادر کودک را تحمل نماید .بی خبر از اینکه فیلمنامه از این پس در مسیری افتاده که بایستی تا انتها گرفتار تضاد و تناقض و تردید و کشمکش درونی باشد . با غرق شدن کودک ، تماشاگر با تغییری ناگهانی و بنیانی ، که همه را شوکه کرده اما تکلیف را روشن می نمود و امکان پیش بینی پلانهایی بعدی را می داد روبرو می شد ، اما با نجات او و گم شدن الی ، سناریو به تغییر تدریجی با انتظاری کشنده کشیده می شود .همین اتفاق ، انگیزه کافی به بیننده می دهد که از صندلی خود تکان نخورده و با دقت و حوصله و اشتیاق و کنجکاوی ، داستان را تا انتها پیگیری نماید. از نقطه عطف اول فیلمنامه تا عطف دوم که بدنه آنرا نیز تشکیل می دهد ، نوعی روانشناسی اجتماعی را شاهدیم ، به همین واسطه با اینکه همه اتفاقها و دیالوگها و سکانسها و پلانها از اینجا به بعد اجزایی اند که حول محور فرد و موضوعی به نام الی ست که خود حضور نداشته و غایب بوده و دیگر او را نمی بینیم ، کار جذاب و گیراست

فیلم آینه ای ست تمام قد که ما را به خودمان می نمایاند و آنچه هست را نمایش می دهد در ضمن ، از شعار دادن و نسخه پیچیدن و توصیه به آنچه باید باشد پرهیز می کند و خود را نه در موقعیت یک مصلح اجتماعی که تنها راوی یک داستان و یک وضعیت معرفی می نماید.این روایت بدون قضاوت ، به نوعی خودشناسی بدون رو دربایستی منجر می شود که تعارف نمی کند ، خود فریبی نمی نماید و شعار نمی دهد ، عادات و رفتارها و برخوردهایی خاص و دور از دسترس را نشان نمی دهد که شاید از هزاران نفر یک نفر گرفتار آن شوند ؛ بلکه به عکس العملها و رفتارهایی که بسیاری به آن گرفتاریم و در همین نزدیکی ، کسانی را می شناسیم که مانند الی و سپیده و دیگر پرسوناژهایند ، می پردازد

فیلم منشوری ست از نسل جوان طبقه متوسطی که رفتارش همواره همراه با نوعی سردرگمی و محافظه کاری و رندی ست و به گفته آمار و ارقام بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می دهد . بهم ریختگی و نداشتن تعریف و برداشتی یکسان از ارزشهایی مانند خیانت و وفاداری ، میان نسلی که با هم به سفر رفته اند نمایان است و تشتت آرا در مورد مسائل مختلف ، بیانگر روحیه و شرایط روانی نسل فعلی جامعه ایرانی ست که با تضاد و تناقض روبروست . یک نفر عمل الی ، که با داشتن نامزد به دیگری فکر کرده را خیانت می داند و دیگری آنرا عملی قبیح نمی بیند. در سفر اتفاق افتادن داستان نیز ماهیتا ، بیانگر آنست که این افراد سر جای واقعی خود نبوده و جایی که باید ، نیستند.دروغ الی به مادرش هنگام خرید "که با یکی از معلمهای مهد ام" نیز از همین تزلزل ارزشها ناشی می شود .با همه این تناقضها و تضادها ، الی که تنها در ارزشها دچار تزلزل است و در فطرت کماکان نجیب می باشد ، جان خود را فدای نجات جان پسر همسفر خود می نماید

عادات و موضوعات روانی مانند متهم و محکوم کردن یکدیگر بخاطر اتفاقی که افتاده ، دروغ گفتن به هم که مانند نقل و نبات در دیالوگها به چشم می خورد و قضاوت در مورد دیگرانی که تنها همراه ما بوده اند و حتی نامشان را نمی دانیم ( حتی نام کامل الی را کسی نمی داند ، ممکن است این نام المیرا باشد یا الهام یا الهه یا الناز و این خود به ابهام اطراف وی دامن می زند ) و به خود این حق را داده و خود را در جایگاهی قرار می دهیم که حکم صادر کنیم ، به طور کلی اجزا و پلانها و دیالوگهای بدنه فیلم را شکل می دهند . عادات ناپسندی که به واسطه آنها خود و دیگران را دچار حاشیه هایی مخرب نموده و از اصل قضایا بازمی داریم . با اینهمه ، فیلمی که به دروغ و قضاوت و متهم کردن دیگران می پردازد ، خود دروغ نمی گوید ، قضاوت نمی کند و مستقیم می رود سر اصل موضوع

تعداد دروغهایی که پرسوناژهای فیلم به هم می گویند بسیار زیاد است و تعجب آور که افراد ، ساده ترین و دم دستی ترین راه را برای فرار از شرایط دشوار، گفتن دروغ به یکدیگر می دانند. الی به مادرش دروغ می گوید که با یکی از معلمهای مهد است و از مادرش نیز می خواهد دروغ بگوید و هر کس سراغش را گرفت نگوید وی سفر شمال رفته و بگوید "همین دور و براست" . تصمیم جمعی برای دروغ و پنهانکاری از نامزد الی مبنی بر اینکه نمی دانند وی نامزدش بوده نه برادرش ، همکاری کاراکترهای بالغ برای اینکه بچه ها را آماده کنند و آموزش به ریاکاری و دروغ گویی نموده (در برابر ورود نامزد الی ) و این خصلت را به نسل بعد منتقل نمایند ، پرده از تزلزل ارزشها برمی دارد. در نهایت سپیده ، کسی که با جمع همراهی نکرده ، نمی خواهد دروغ بگوید و دوست خود را خراب کرده و به لجن بکشد نیز تن به شرایط داده و برای نجات خود دروغ گفته ، مقاومتش درهم شکسته و همرنگ جماعت می شود و نمی تواند تا انتهای خط ، پای آنچه باید بایستد و شکنندگی را به نمایش می گذارد

نقطه عطف دوم فیلمنامه که به آن جهتی تازه داده و داستان را به سمت پایانی خاص هدایت می کند ، با ورود نامزد الی به صحنه اتفاق می افتد . با ورود این کاراکتر ، وجوه دیگری از روحیه و رفتار شخصیتها و به بیانی نسل حاضر در فیلم بروز می نماید

هیچ کس به حال و روز و روحیه نامزد از راه رسیده توجه نمی نماید و گویی همه دست به دست هم داده اند که غرور و اعتماد او را در هم بریزند و با کلماتی مرگبار ، بنیان باورها و آرامشش را نشانه گرفته اند . ناباوری نامزد الی که الی وجود او را پنهان و ماهیت او را انکار نموده ، ضربه و شوکی ست مهلک که به وی وارد می شود.غم و اندوه و ضربه ناشی از دست دادن نامزد و بعد روبرو شدن با این واقعیت لخت و عریان ، که الی وجود او را اعلام نکرده و تصمیم خود را بدون آنکه برای او حقی قائل باشد ، مبنی بر اینکه جدا شوند ، از قبل گرفته و به دیگران اعلام کرده ، به راحتی غرور و اعتماد یک مرد را ویران می کند. حتی بیش از مرگ الی برای نامزد وی ، این مهم است که نادیده گرفته نشده و به سپیده در برابر پیشنهادش "نه" گفته باشد . گویی ابتدا ، همه با هم یکی شده و در یک جبهه قرار می گیرند تا حقیقت را به نامزد الی بگویند و اعتقاد دارند چاره ای نیست جز گفتن واقعیت . اما دقیقا جمله ای که برای وی بسیار مهم است را دروغ می گویند و سپیده اذعان می دارد " الی به او گفته بوده نامزد دارد ، ولی به او نه نگفته است

نامزد الی در انتها ، از آنچه اتفاق افتاده می گذرد و گذشته اش را پشت سر می گذارد. جمله اش که "خودتون به خونواده ش خبر بدین" بیانگر همین گذشتن و بی اهمیت شدن ارزشهاست . در عین حال خاطره آنچه وی سه سال از زندگی اش با الی می نامد را همراه خود دارد و ساک دستی ، که از آینه خودرو بدان می نگرد ، نمادی ست از به گذشته پیوستن الی و سرانجام گرفتن مسیری که نقطه عطف دوم به فیلمنامه داده بود


شخصیتهای بازی
فیلم با اینکه درامی رئال و پر پرسوناژ است ، دارای شخصیت پردازی مناسب و محکمی بوده و شخصیتها بدون خنثی کردن یکدیگر ، هر کدام با حفظ جایگاه خود ، به پیشبرد کلی داستان کمک کرده اند . در انتخاب بازیگرها تنها نکته ای که کمی دیر به باور تماشاگر می رسد ، نسبتهای زناشویی موجود در فیلم است و تا مدتی بیننده گیج است که روابط زناشویی بین چه کسانی برقرار است . کمتر قابل باور است مانی حقیقی همسر گلشیفته باشد و یا زن و شوهر بودن مریلا زارعی و همسرش نیز به لحاظ سنی ، قابل باور و معمول نیست

در شخصیت الی به عنوان مهمترین کاراکتر فیلم به راحتی می توان غم و اندوه و محبت و مهربانی و کنجکاوی و خستگی ناشی از شرایط موجود را مشاهده کرد. گویی مرگ او نیز به نوعی ناشی از فرسودگی حاصل از وضعیت موجود بوده و کلام او در آخرین پلان بادبادک بازی که " من دیگه باید برم" برخواسته از دلش می باشد . جمله ای دارای ایهام که هم می تواند به تهران رفتن وی تعبیر شود و هم به کوچ از شرایطی آزاردهنده و تحمیل شده از محیط ، که حاصل تضاد ارزشها است . اصرارهای سپیده برای ماندن ، که همراه می شود با عذاب وجدان ناشی از حس خیانت در الی ، او را وامی دارد که برود و از اینهمه تشتت ارزش خلاص شود ، چون با ذات و فطرت و سرشتش همخوانی ندارد

آخرین پلانهایی که از الی گرفته شده و او را به تماشاچی نشان می دهد ، متبادر کننده نوعی معصومیت و سرخوشی کودکانه است . همین پلانها تماشاچی را دچار تناقض می کند و تا انتها وا می دارد که باور بد بودن وی را از ذهن دور نموده و قبول نکند . یا در پلانی که الی برای آوردن نمکدان به آشپزخانه می رود ، تنها تماشاچی ، ناراحتی وی را از حرفهایی که داخل اتاق در مورد او و احمد زده می شود می بیند .گویی خالق اثر در پی آن بوده که الی را قبل از مرگش ، کمی تبرئه کرده و به تماشاچی اشاره نماید که الی ذاتا بد و خائن نیست و تنها در ارزشها دچار تناقض بوده و تسلیم شرایط شده و منفعلانه با آنچه پیش آمده همراهی کرده است. با این حال پرسیدن دلیل الی از جدایی احمد از همسر اولش تمایل و درگیری عاطفی وی را نمایش می دهد

بازی پرشور و بیرونی گلشیفته فراهانی که برونگرایی و سرخوشی دخترانه را به نمایش می گذارد ، در برابر بازی آرام و درونی ترانه علیدوستی ، که با شخصیت دور از دسترس الی سازگار است ، قابل تقدیرمی باشد . در بازی های گلشیفته فراهانی ، که عموما نقش را بازی نکرده بلکه همیشه خودش است ، تجربه گرایی همراه با رشد را می توان دید و وی در جسمانی کردن احساسات درونی اش به زیبایی عمل می کند . بخصوص دربروز احساسات انفجاری ، استادانه برخورد می کند. وی در بازی خود نشان می دهد خود را و صحنه و داستان را و آنچه انجام می دهد باور دارد و با درک حقیقت لحظه ، از پیش بینی آنچه در فیلمنامه آمده پرهیز می نماید . وی لحظه را بازی کرده و معمولا از بازی نتیجه به خوبی پرهیز نموده و به آنچه در هر لحظه برای رسیدن به هدف نیاز است ، پرداخته و بعد آنرا به سادگی پشت سر گذاشته و به لحظه بعدی حرکت می کند. حتی دروغهای سپیده ، که در طول فیلم تداوم دارد را وی ، همراه با شیطنتی خیرخواهانه کرده و در التقاط حس دورغ گویی و خیرخواهی به درستی عمل می نماید.
سایر بازی ها نیز روان و پخته اند و جاندار . مثلا مانی حقیقی در ارائه شخصیتی قاطع و محکم و درونگرا به درستی عمل می کند ، مریلا زارعی در نمایش مادری نگران که بیشتر حواسش پی کودکانش است و شهاب حسینی در ارائه شخصیت جوانی شکست خورده و از فرنگ برگشته که راحت است و کمتر دچار حاشیه هایی که دیگران درگیرند می شود و بیشتر از غر زدن عمل می کند خوب جلوه می نماید . در کل با وجود کاراکترهای متعدد ، پردازش آنها حرفه ای صورت گرفته و همه بازیگران خوب ظاهر می شوند


موخره
تا به حال مخاطب فیلمهای جشنواره ای اساسا داوران و دگراندیشان و قشر روشنفکر بوده اند ، اما بی تردید فیلم "درباره الی" در خارج و داخل ، مورد توجه عامه نیز قرار خواهد گرفت .اگر طبقات اجتماعی را خیلی ساده به سه دسته بالا ، متوسط و پایین تقسیم کنیم ، بیشتر فیلمهای جشنواره ای که جایزه برده اند ، به قشر و طبقه پایین جامعه پرداخته اند ، یا محدودیتی ایرانی را نمایش داده اند یا به بیان ضعفهای اجتماعی و ساختاری پرداخته اند. کمتر سراغ داریم در جشنواره های خارجی فیلمی با تمی روانشناسانه که در بین طبقه متوسط جامعه ایرانی اتفاق می افتد ، چنین نظرها را به خود جلب نموده و مخاطب غیر وطنی را نیز متاثر نماید .


Labels: