Thursday, March 13, 2008

سه گانه اي به رنگ سبز

سه گانه اي به رنگ سبز

امير شفقي
روزنامه باني فيلم ، سه شنبه 21/12/86

سريالهايي كه بر مبناي نياز و خواسته و طلب جامعه ساخته مي شوند ، عموما شكل جامعه خود را گرفته و آينه اي بي غرض از نياز زمانه و مخاطب خود مي شوند.در واقع اگر بين آنچه در جامعه مي گذرد و آنچه جامعه بدان نيازمند است تفكيك قائل شويم ، اثر هنري لزوما و هميشه نبايستي بازتاب شرايط جامعه باشد و بعضا مي تواند نشانگر نياز جامعه باشد . وقتي نياز جامعه را نشان مي دهي گويي گامي فراتر گذاشته و پله اي بالاتررا ديده وبه درماني كه جامعه نياز دارد، تا زندگي بهتري داشته باشد، پرداخته اي و خانه سبز در آن سالها چنين نقشي داشت

اما سرزمين سبز ، شيريني خانه سبز را نداشته ، داراي انسجام بايسته نبوده و فرمت كار نزد مخاطب لو رفته است. بعنوان مثال موسيقي سريال اصلا روي آن ننشسته ، به كليت كار نچسبيده و جدا افتاده از اثر مي باشد. وقتي 10 سال از ساخت سريالي مي گذرد و دلايل اين تاخير در پخش بصورت جدي قابل بررسي ست و بعد موسيقي آن ساخته مي شود و تيترا‍‍‍‍‍ز آن كامل مي گردد ، اثر يكپارچه گي خود را از دست داده و تركيب كار به هم مي خورد.موزيسيني كه حالا براي اين اثر موزيك ساخته ، در فضاي رواني و اجتماعي 1386 زندگي مي كند كه بسيار متفاوت از 10 سال پيش است كه مثلا موسيقي زير زميني مفهوم نداشت. اين مطلب در مورد تيتراز و ساير بخشهايي كه اخيرا به اثر اضافه شده اند هم صادق است. فرمت كار نيز تازگي گذشته را ندارد و با فاصله اي كه بين خانه سبز و سرزمين سبز به وجود آمده ، شكل كار ، اين روزها،جذابيتش را از دست داده است . پرداختن به يك موضوع در هر قسمت از سريال ، زماني كه همسران و خانه سبز ساخته شدند ، تازه و بديع بود ، اما حالا اين شكل به نوعي تكرار دچار شده ، كه زمانش سپري شده است . تغيير بازيگران نيزكه باعث كم شدن برونگرايي بازي ها شده ، تصميمي در جهت بالا بردن كيفيت كار نبوده است. شايد اگر تركيب بازيگران در سرزمين سبز حفظ مي شد و با داستاني ديگر بازيگران تغيير نمي كردند ، فضا پر انرزي تر مي بود و پيوندش با خانه سبز ، تداوم احساس را بالا مي برد

سرزمين سبز ، به دليل تاخير در پخش ، كمتر قابل ارزيابي به لحاظ كاركرد اجتماعي ست . هنرمند، آينه جامعه خود در هر دوره اي ست و سرزمين سبز بازتاب نياز جامعه 10 سال پيش ايراني ست و يادمان نرود ، ده سال پيش ، فضا كاملا متفاوت بود و كمتر از رنگهاي شاد و.. استفاده مي شد و درآن فضا اين سريالها حرفهاي بسياري براي گفتن داشتند.حالا سلايق ارتقا يافته وآن اتمسفر رنگي ، تا حدودي ، بصورت واقعي وارد زندگي مردم شده وهمين تغيير سريع جامعه ايراني ، با توجه به جواني جمعيت ، كه ماهيتا تلون طلب است ، سنجش اثرگذاري سرزمين سبز را مشكل نموده است

با همه اين حرفها به منظور ارزيابي تاثير اجتماعي ، هر اثر هنري و هر هنرمندي جغرافياي زمان خود را داراست و براي ارزيابي منصفانه ، بايد در زمان خود پخش و مورد تحليل و نقد قرار گيرد ، وگرنه بايستي به كمك حافظه و مطالعه ، رخدادهاي آن دوره را بازيابي كرد و به ارزيابي مثلا سرزمين سبز ،در صورتي كه پخش مي شد، پرداخت . با اين شرايط ، ديدي كه نياز است تا اين سريال به درستي نقد شود از دست خارج شده و قاعدتا نمي توان به صورت انتزاعي به داوري پرداخت . اما اگر، همانطور كه سازندگان اين سريال گفته اند، سرزمين سبز بخشي از يك تريلوزي بوده ، كه با خانه سبز شروع و قرار بوده به دنياي سبز ختم شود و بدون تجزيه و با ديدي يكپارچه به اين تريلوزي نگاه كنيم، مي توان به علل موفقيت اثر در كليت پي برد و دلايل استقبال مردم از خانه سبز را ، كه هنوز خاطره اش خوش است ، دريافت و با ديدي استقرايي كه سازندگان اين تريلوزي داشته اند، يعني از جزء به كل رفتن و از خانه اي سبز به جهاني سبز رسيدن ، به اثر پرداخت . خانه اي سبز داشتن و بعد به سرزميني سبز رسيدن و در نهايت جهاني را سبز ساختن بدان مفهوم است كه براي رسيدن به جهاني سبز بايستي ايراني سبز داشته باشيم و براي داشتن ايراني سبز بايستي خانه را سبز بسازيم


انتخابي سبز و سرآمد

هنري جيمز جايي مي گويد " عليرغم زندگي كه سراسر آشفتگي و بهم ريخته گي ست ، هنر، تفكيك كردن و انتخاب نمودن است " اگر با همين ملكه ذهني به سريالهاي موفق نگاه كنيم ، اساسا مواردي اند كه انتخابهاي مناسبي داشته اند. كليد موفقيت سريال خانه سبزنيزانتخاب به جاست. اين سريال وتمام سريالهاي موفق تاريخ ، با انتخاب درست سرخط ها، نيمي از راه را از ابتدا رفته بوده اند واساساهربرنامه هنري اگردرست سرخط گذاري شود50 درصد مسيرطي شده است. ازانتخاب مناسب سو‍‍زه وموضوع گرفته تاانتخاب بازيگران وحتي برنامه پخش وزمان ساخت سوزه اي خاص ونام و.. باعث شده اند برخي سريالها ، به خاطره اي مفرح تبديل شوند.
انتخاب آن زمان ، براي ساخت سريالي با چنين موضوعيتي و يا انتخاب موضوعي كه نياز زمانه بوده ، نخستين گزينش مناسب بوده است .تشخيص و انتخاب سوزه و فرمت مناسب در هر زمانه اي خود هنر است و خانه سبز به موقع و بعد از فضاي جنگ و در جامعه اي كه پيكاري ناجوانمردانه و تحميلي را از سر گذرانده ، كه همه چيز دستورالعملي و بخشنامه اي بود ، ساخته شد. در آن شرايط كه هنوز لايه هاي مختلف جامعه از انقباض حاصل از جنگ خارج نشده بودند ، خانه سبز انبساط خاطري بود كه نياز جامعه به حساب مي آمد و از آن روي كه نياز جامعه را به تقاضا تبديل مي كرد و نوعي تخليه انرزي وخلاصي ازتنش هاي عضلاني وانقباض رواني رابسط مي داد و پس ازخود جرياني ايجاد نمود، چنين در خاطره ها مانده است .

انتخاب بازيگران نيز بسيار مناسب و به جا بوده و مثلا شكيبايي كه به تازگي در هامون گل كرده و در ذهن جامعه سينمايي ايران جاودانه شده بود ، در سريال خانه سبز به تصويري ماندگار در اذهان عامه مردم تبديل شد . رهايي از تنش هاي ذهني و رواني و بالا بردن ميزان دريافت و بازآفريني حواس مورد نياز در هر پلان از ويزگي هاي بازيگري شكيبايي ست و وي معمولا به موقع و به جا مي تواند سرعت گويش و اعمال جسماني اش را به شدت بالا برده و تمام محيط اطراف را تحت اثر خود قرار داده و با بازي بسيار مناسب و رفت و برگشت دائمي ، همواره بين بازي دروني ازيك سووحركتهاي انفجاري وبيروني ازسوي ديگروبين آرامش وطغيان نوسان دارد. اين شيوه بازي شرايط فرد ايراني بعد از جنگ را بازتاب مي داد.مردم به خاطر 8 سال جنگ و نبرد به نوعي درونگرايي فردي دچار شده بودند و نياز به بيرون ريختن و برونگرايي و فرياد داشتند كه بازي خوب شكيبايي هر دو وجه را دارا بود .ديگر بازيگران نيز، بخصوص رامبد جوان و مهرانه مهين ترابي ، با بازي هاي پر انرزي خود به روند كلي كار كمك نموده و مثلا با خروج صدا از انتهاي سينه ، فرياد و آزاد سازي انرزي را متبادر مي نمودند.

انتخاب نوع بيان موضوعات نيز بديع است . گشتن دور ايران و شهر به شهر حركت كردن براي داشتن سرزميني سبز ، ايده اي خلاقانه بوده كه اگر به ساخت دنياي سبز ختم مي شد ، تصور سريالي كه يك قسمت از آن در اروپاي شرقي ساخته شده و بخشي در آسياي شرقي و قسمتي در آمريكاي لاتين و ...خواستني ست . سريالي كه با نگاهي جهان شمول ، نشان مي داد دنيا دهكده اي ست كوچك و با گامي فراتر، افزون بودن تشابهات انساني از تناقضات آنرا به رخ مي كشيد وبا زدن رنگي سبز به پديده جهاني شدن ، جهاني را كه مهدي موعود (ع)، در فلسفه شيعه خواهد ساخت نمايش مي داد. گشتن دور دنيا يافتن آدمهاي سبز ، همانطور كه در ايران مهيار بلوچ را يافتند و بعد، هم انرزي و همراه كردن آنها براي ساختن دنيايي سبز ، همان راهي ست كه به اتوپياي موعود ختم مي شود .

اميل زولا اعتقاد دارد "هر اثر هنري گوشه اي از طبيعت ، از نقطه نظر روحيه اي خاص مي باشد " .اگر به درستي نگاه كنيم اين سريالها نيز شكل روح سازندگان خود را گرفته و صيقل خورده اند.هر هنرمندي پس از مدتي كار هنري صيقل مي خورد و اين صيقل خوردگي سبب مي شود اثرش شكل روح و تجربه او را به خود گرفته و بوي منحصرصاحب اثر را بگيرد.كارهاي رسام و بيرنگ هم شكل روح آنها را به خود گرفته و نگاه آنها را منتقل مي نمايند . به همين دليل ، پس از آن جريان سريال سازي ، ديگر اثري با آن مختصات ساخته نشد و اين آثار به خاطره تبديل شدند.

خلاقيتهاي سبز رنگ

با نگاهي به سريالهاي موفق، آن دسته درذهن مخاطب ماندگاري داشته و به خاطره تبديل شده اند كه هرسه مرحله درك شرايط زماني ، اجراي همراه باخلاقيت آن ادراك و درنهايت نمايش مناسب اثر را داشته اند. اثر هنري ماندگار براي رسيدن به اثرگذاري طولاني بايستي اصالت و صحت داشته و باور پذير باشد . سريالهاي ساخته شده توسط بيرنگ و رسام ابتدا قرار بود بصورت ميان برنامه هاي 10دقيقه اي پخش شونداما پس ازمدتي وبا توجه به استقبال مردم، تبديل به موجي وجرياني ازسريالهاي مفرح شدند كه تمام پروزه هاي اصلي شبكه دو سيما را تحت الشعاع قرارداده وخود براي مدتي تبديل به پروزه اصلي شدند،چون اصالتي همراه بااحترام داشتند

شالوده خلاقيت خانه سبز و سرزمين سبز شرايط دراماتيك آنهاست كه مبتني بر فرمولهاي شناخته شده فيلمنامه نويسي نبوده و كاملا منحصر است. خط داستاني در آنها مبتني بر قصه اي از پيش تعيين شده نبوده ، داراي مشي دراماتيك به لحاظ وجود نقاط عطف و ... نيستند و اساسا فيلمنامه به مفهوم كلاسيك خود حضور نداشته و تنها موضوعات و حرفهايي وجود دارند كه با پرداختن به آنها از زواياي جديد و تازه و مختلف ، نونگري داشته و متغيري وابسته از شرايط و حال و روز جامعه اند .همين برخورد زنده با زندگي و ساختن برنامه اي منطبق با شرايط ، آنرا تبديل به بازتابي شفاف از نياز جامعه كرده است. اين سريالها به زبان ساده تنها حرفهايي براي گفتن دارند كه با ساخت خوب و دراجرا، دلچسب ازآب درآمده و با ميزانسني در خدمت موضوع ، همه عوامل و استعدادها وامكانات، به خدمت گرفته شده اند تا بحث را جا انداخته و حرفها را بزنند .

در دكوپا‍‍‍‍‍‍ز نيز خانه سبز و سرزمين سبز با نگاهي حرفه اي ، همه ابزارها و ارزشهاي تصويري را به خدمت بيان موضوعات درآورده اند. مثلا حركت دوشادوش دو نفردر بيابان همراه با تصويري از خورشيد در غروبي حزن انگيز، مانند تشتي از خون ، براي نمايش و انتقال حس آوارگي بي همتاست .يا در تيتراز دو نفري كه نشسته و از قضا خود بيرنگ و رسام اند و به تلاطم دريا خيره شده اند، نشانه اي از تلاطم جامعه اي ست كه بايستي سبز بسازيمش. با اين دكوپازخوب همه چيز به اندازه بوده و نه فريمي اضافه و نه پلاني نا به جا در آن ديده نمي شود؛ جايي كه بايستي كلوزآپ باشد كلوزآپ است و جايي كه دوشات بايستي باشد حتما دوشات است و اگر بايد مديوم شات باشد كلوزآپ نيست و اينها همه با منطق بصري به هم چفت و بست شده اند تا اثر، قلابش به تماشاگر گرفته و دكوپازي دقيق و منظم و در خدمت اثر ديده شود. البته بخش نوشته شده فيلمنامه نيز نگاهي غافلگير كننده در برخورد با موضوعات داشته و ديالوگها ، ادبيات خاص خود را يافته و معمول نيستند و مثلا تك گويي كه جايش ابتداي يك سكانس است ، آخر آن بيان مي شود و انتظاري شيرين را رقم مي زند ، يا برخي جملات با جابجا كردن فعل و فاعل وصفت ، خاص و يگانه شده اند

گرافيك هم دراين سريال نقشي بي بديل و غير قابل انكار دارد و از رنگ براي كپي برداري و تقليد از طبيعت استفاده نمي شود، بلكه آن در خدمت بيان احوالات انساني بوده و معمولا رنگي حاكم و مسلط ، كه تركيب بندي پلانها بر اساس آن قرار مي گيرد ، وجود دارد. نوعي خوشرنگي گرافيكي كه نتيجه تجربه اين دوستان در اداره يكي از موفق ترين شركتهاي تبليغاتي ايران است.سالها كار گرافيكي ديدي رنگي با كمپوزيسيوني خاص به اين هنرمندان داده و همين نگاه گرافيكي كه ذاتا فانتزي ست ، حس مثبت و انرزيك مي بخشد وما نياز داريم اين حس ، به روحمان تزريق شده و با به كالبد كشيدن شخصيتهايي كه زاده اين فضاي مثبت اند ، جاني بيشتر گرفته و بهتر زندگي كنيم. رسام و بيرنگ گرافيست نيستند ، اما سالها مديريت تيمهاي گرافيكي از آنها كارشناسان زيبايي شناس گرافيك خلق كرده كه در خلق خانه سبزي كه قرار است سبز باشد ، بسيار موثر بوده است
حركتهاي دوربين و ابتدا شناختن و بعد شكستن فرم هم خلاقيتي سيال را در كل اثر جاري نموده و جابجايي كند و سنگين دوربين در بسياري از پلانها ، روياپردازي و خيال انگيري محيط را دو چندان كرده و سكوتهاي به موقع و غيرمنتظره ، ناگهان بيننده را با فرصتي براي تنهايي با خود روبرو مي كند ، تا اثر لازم را از سكانس مربوطه بگيرد. خلا ي كه بيننده را براي برداشت خاص خود ، با خود تنها مي گذارد تا بعد دوباره به سريال بازگردد و اين رفت مداوم به درون خود و برگشت به دنياي فانتزي ، پيوندي عميق با سريال را سبب مي شود

به لحاظ استفاده كارشناسي و رويكرد علمي به مقوله هاي روانشناسي و جامعه شناسي و ... نيز خانه سبز مسائل را به موقع طرح كرد و با ياري گرفتن از تئوري هاي روانشناسي و در كنار خود داشتن اساتيدي مانند دكترعيسي جلالي ، بدعت استفاده از كارشناسان علمي در سريال سازي را گذاشت و بصورت كاربردي و اجرايي و روزمره اين مباحث را وارد زندگي نمود.مثلا در تئوري هاي جديد علم رفتار معيار پيري وجواني شناسنامه نيست وميزان، انگيزه اي ست كه هركس براي زندگي دارد وهركه با انگيزه ترجوانتر. ويزگي اين سريالهاجوان بودن روح وروحيه تك تك شخصيتهاست وهمه براي همه كارهايي كه مي كنندخروارخروارانگيزه دارند. دردوره اي كه ياسهاي فلسفي مد بوده وانجام امورضروري نيزهمراه با بي حالي ودلمردگي ست، تموج انگيزه در اين سريالها مانند تزريق سرم زندگي خواهي ست

انتخاب موضوعات و سوزه ها نيز در خور توجه اند واين حرفها ، آن روزها ، حرفهاي روز بودند. اينكه ما عزيزانمان را و قويترين فرزندان و برادرانمان را در دفاع از ميهن از دست داده ايم و آنها رفتند كه ما زندگي همراه با شادي و شادماني داشته باشيم و آنها رفتند كه زندگي ، شادي به ما عرضه نمايد ، حرفهاي دهه 70 سرزمين مان بودند و با ريتمي كه نه كند است و نه تند بلكه دررفت وبرگشت دائمي بين آنها ست ، آدمهايي هم دما جمع شده اند كه برآيند انرزي توليدي شان بيشتر از مجموع انرزي شان مي باشد

موخره
چند هفته پيش كه بيرنگ و رسام ميهمان برنامه مردم ايران سلام بودند رسام لابه لاي صحبتهايش به نكته اي ، كه تفاوت اصلي سرزمين سبز و خانه سبز را نشان مي دهد، اشاره اي ظريف داشت و گفت " ما در سرزمين سبز از محيط استوديويي بيرون زديم و با واقعيتهاي جامعه روبرو شديم و حاصل كار شد سرزمين سبزي كه مي بينيد". اين بجز آنكه نشان مي دهد اين دوستان بر حسب تجربه ، در محيط بسته و استوديويي موفق تر بوده اند ، بدان مفهوم نيز هست كه خانه اي را سبز بنا كردن به تجمع انرزي اعضاي يك خانواده نياز دارد ولي بناي اتوپيايي به رنگ سبز ، نيازمند سينرزي حاصل از تلاش همه افراد جامعه بوده و ساختن جهاني سبز از آن هم دشوارتراست . بيانگر مسئوليت اجتماعي تك تك ماست براي ساختن سرزمين مان و قبول دفاع از متهمان توسط شكيبايي ، يعني اگر فرزندي از ما ناهنجاري رفتاري داشت ، همه مسئوليم
سرزمين سبز رئال تر ازخانه سبز بوده و به لحاظ مفهومي نمي تواند به اندازه آن فانتزي باشد ، چون داشتن جامعه اي سبز ، سخت تر است از بنا كردن خانه اي سبز و متغيرهاي اثرگذار غيرقابل كنترل محيطي كه بر داشتن و ساختن آن ، اثر دارند بسيارند و تمام عوامل اجتماعي و روانشناسي و جهاني و .. را شامل مي شود. سرزميني را سبز ساختن نيازمند هدايت متغيرهاي قابل كنترل وغير قابل كنترل دروني از يك طرف و در اختيار گرفتن و هم انرزي كردن متغيرهاي قابل كنترل و غير قابل كنترل بيروني از سوي ديگراست و آرماني ست كه از زمان مشروطه ، خواست همه روشنفكران بوده و مدينه فاضله و اتوپيايي ست كه از يونان باستان در ذهن و نظر فلاسفه حضور داشته است