Wednesday, April 18, 2012

تکنیکهای بازیگری در بازاریابی

تکنیکهای بازیگری در بازاریابی

مجله مهندسی بازار ، بهمن و اسفند 90

مارلون براندو در مقدمه ای که بر کتاب "تکنیک بازیگری" استلا آدلر نوشته ، مدعی ست که قدیمیترین حرفه جهان بازیگری ست . وی می گوید "همه ما ، از کودکی که برای دست یافتن به بستنی ، لب و لوچه خود را آویزان می نماید تا وکلایی که برای رسیدن به قلب و جیب موکلان احتمالیشان حنجره خود را پاره می کنند ، برای رسیدن به آنچه مورد نظرمان است به نوعی از فنون بازیگری استفاده می کنیم". از طرف دیگر تئوریسین های بازاریابی معتقدند این حرفه از ابتدای خلقت ، همواره همراه بشر بوده است و با توجه به هسته ای ترین مفهوم و کلمه بازاریابی ، که کلمه نیاز است ، انسان از زمانی که به رفع نیاز پرداخته ، بازاریابی را شروع کرده است . یعنی اولین کودکی که با اولین گریه خود به مادرش فهماند که گرسنه است کار بازاریابی انجام داده است .( البته در فلسفه جانگرایی اعتقاد بر آن است که بازاریابی به دوران پیش از هبوط انسان بازگشته و وقتی که در بهشت ، مار حضرت حوا را فریب داد و او را به خوردن سیب یا گندم ترغیب نمود و در او نیاز ایجاد کرد ، بازاریابی شروع شده است.) همانگونه که اشاره شد هم بازاریابان و هم بازیگران معتقدند که تا انتهای تاریخ سفر می کنند و تا عمق زمان پیش می روند . بازاریابی را اگر خیلی ساده رفع نیاز بدانیم ، انسان از ابتدای تاریخ برای رفع نیاز خود به تکنیک های بازیگری دست زده است . نوزاد انسان پس از تولد با گریه کردن (بعنوان شکلی از بازیگری) بصورت غریزی به اعلام و تلاش برای رفع نیاز خود پرداخته و پیوندی بین تکنیک های بازیگری و اهداف بازاریابی برقرار نموده است .در سالهای اخیر نیز علم زبان اندام ( که از جنبه های بسیار جدی بازیگری ست) به صورتی قوی وارد بازاریابی شده ، به آن پرداخته می شود . امروزه ، بازیگری به عنوان عنصری اصلی در تسهیل روابط اجتماعی مورد توجه بوده و وسیله ای برای حفظ منافع و کسب امتیازات ، در همه امور زندگی ، بخصوص تجارت است. برای بشر معاصر ، بخصوص تجار و افراد مطرح جامعه ، تصور اینکه بدون استفاده از بازیگری بتوانند به زندگی خود در جهان ادامه دهند بسیار دشوار است .
البته بازیگری ، به معنای فریب دیگران و ادا درآوردن های بی منطق نبوده ، هنری متعالی و مبتنی بر صداقت با خویشتن است.مهمترین چیز برای بازیگر احساس صداقت درون خود بوده ، بایستی در آنچه می کند و می گوید صادق باشد.یرژی گروتوفسکی درکتاب "به سوی تئاتر بی آلایش" می گوید "عمل واقعی بازیگر ، فریب تماشاچی نیست،بلکه فعالیتی درونی ست که بیش از تکنیکی بودن متافیزیکی ست ." در واقع بازیگر و بازاریاب و هر که از فنون هنرپیشگی برای پیشبرد اهداف خود سود می برد ، برای پالایش تکنیک و نیت خود ، بایستی به نوعی اطوارزدایی دست بزند. آنچه بازاریاب بازیگر را برجسته می کند ، میزان اعتمادی ست که او به کردار خویش داشته ، می داند وانمود کردن ، ریاکاری بوده و تماشاچی و مشتری آنرا حس خواهد کرد.بازاریاب ، کالا و خدماتی مفید به بازار عرضه نموده ، درزمانی مناسب به رفع نیاز پرداخته وبه کارخود ایمان دارد.همانطور که هنرپیشه ، حقیقتی را می آفریند و در لحظه ای ویژه آنرا به تماشاگر پیش کش می کند و می داند تنها باید دل داد و ایمان داشت،همانگونه که ماریا فالکونتی در فیلم مصایب ژاندارک عمل نمود.
آغاز تکنیک بازیگری در بازاریابی
با اینکه هیچ دستورالعمل مشخصی برای بازیگری وجود ندارد ، این حرفه از یک رشته اصول اساسی پیروی می کند. (مثلا آنتونی کویین بازیگری متکی بر غریزه است اما ژارژ دپاردیو استاد بالا بردن سرعت و تنش یک صحنه با بالا بردن گویش و اعمال جسمانی اش می باشد.)عناصر اصلی بازیگری متد بر تمرکز و رهایی از تنش های عضلانی و ذهنی ، کار با حواس پنجگاه ، بالا بردن درجه دریافت حواس ، بازآفرینی احساساتی که به وسیله این حواس در ما ایجاد می شوند ، بازآفرینی عواطف و تجربه عینی آنها ، بررسی مشکلات در ارائه گویا و شفاف هیجانهای برخواسته از عواطف ، مسایل مربوط به رفتار بیرونی و لحظات شخصی استوار است . هدف نهایی این تکنیک آن است که بازیگرانی تربیت کند که خود مسئول رشد و موفقیت هنری خویش باشند . در ادامه تمارینی که در این شیوه برای پرورش بازیگر مورد نظر بوده و به ویژه استلا آدلر روی آنها تاکید داشته ، تشریح شده و کاربردشان در بازاریابی مورد ببرسی قرار می گیرد .
کنترل اعضای بدن : بعنوان بازاریابی که از تکنیک های بازیگری استفاده می کند نباید همانند یک ماریونت ( عروسک خیمه شب بازی ) عمل نمود . بایستی همیشه تمرین کرد و کنترل اعضای بدن خود را داشت و قبل از هر چیز به معیارهای خود دست یافته و بدن خود را شناخت . بعنوان بازاریاب بازیگر این خود شما هستید که باید قانع شوید آنچه انجام می دهید و آنچه به مشتری عرضه می کنید حقیقی ست . کنترل عضلات بدن بایستی به گونه ای به طبیعت ثانویه تبدیل شده ، نسبت به آن کاملا ناخودآگاه عمل گردد . باید آنقدر با اعضای کنترل شده به سر برد تا بدون فکر کردن ، این کنترل اعمال گردد . مثلا با نگاهی به فیلمهای جیم کری آنچه بیش از لودگی ، بعنوان بازیگر کمیک ، در او جلب توجه می کند تسلط او بر اندامهای ارگانیکش است . این گونه تسلط ، نظیر بازی بی نظیر های هانتر در فیلم پیانو یا آل پاچینو در فیلم رایجه زن می باشد که نشانگر تمرکز و شدت بخشیدن به یک عضو سالم در برابر عضو و اندام از کار افتاده است . بازاریاب باید ایماژ را بشناسد و بداند که چگونه و کی از میمیک و عضلات صورتش استفاده نماید و حس مورد نظر خود را از طریق راه رفتن ، نشستن و حرکات کنترل شده بدنش منتقل نماید . (بعنوان تمرین زانوی خود را به وضعی درآورید که خم نشود بعد با این پا از پله بالا رفته ، لباس پوشیده ، رژه رفته و با آن زندگی کنید.)
کنترل صدا : صدای بازاریاب و بازیگر از جمله ابزاری ست که به او کمک می کند اثر بیشتری روی مخاطب خود داشته باشد. بخصوص در بازاریابی تلفنی ، نخستین چیزی که مخاطب و مشتری با آن مواجه می شود صداست . از طرف دیگر با توجه به اینکه فرهنگ گفتار و شنیدار در تاریخ ما قویتر از فرهنگ تصویر و حرکت می باشد ، به همین دلیل شعر بیش از درام مجال رشد یافته ، تماشاگر و مشتری ما در وهله اول حضور یک بازاریاب بازیگر را از طریق صدایش درک می کند نه از طریق اعمالش . در واقع همانند بدن ، بیان نیز باید تحت کنترل درآید و مسئولیت حرفه ای شما بعنوان بازیگر بازاریاب و مذاکره کننده این است که تماشاگر یا مشتری را وادار کنید گفته شما را بفهمد . آدلر همواره در ارزیابی های خود ابتدا به کفایت صدای هنرپیشه ها نمره می داده نه به کیفیت صدای آنها . اینکه صدای هنرپیشه ملیح باشد اهمیت نداشته ، در عوض می بایست از تمام جهات قابل شنیدن باشد. یا مثلا هنگامی که درباره افکاری بزرگ یا کالایی پرستیژی صحبت می کنید صدای شما باید به اندازه افکارتان یا کالایتان طنین داشته باشد و نمی توانید با صدایی حقیر با دیگران ارتباط برقرار نمایید .بایستی خود را از بکاربردن صدایی که به طور روزمره از آن استفاده می کنید رها سازید.
در اغلب موارد تنش ، در بازیگر قبل از صحنه و در بازاریاب قبل از مواجهه با مشتری ، از این جهت به وجود می آید که او به کلماتی که می خواهد بیان کند فکر می کند . به بیانی تنش ، که از دشمنان مطلق بازیگری و بازاریابی است ، حاصل وابستگی و توجه زیاد به کلمات می باشد . توجه به کلمات بدان معناست که بازاریاب بازیگر اعتماد بنفس کافی نداشته و عمدتا نگران خود بوده و این احساس نگرانی مانع از آن می شود که در گفتار و عمل صادق و صمیمی باشد. وقتی مشغول خواندن متنی برای مشتری هستید تمام نقطه ها و ویرگول ها را نادیده بگیرید و خودتان برای خود علامت گذاری کنید . در حین سخن گفتن باید کلمات کلیشه ای را به فراموشی بسپارید نه آنکه نگران آنها باشید.
نکته بسیار حائز اهمیت دیگر این است که در پرورش صدا و بیان ، هیچ عاملی به اندازه ی رعایت روش درست تنفس ، کارساز و مناسب نیست و اغلب ، بیان نامطلوب ، نتیجه مستقیم ضعف و نقص تنفسی است . شلی زبان نیز از جمله مشکلات بازاریابان است . بعنوان تمرین برای از بین بردن آن ، زبان را پشت دندانها قرار داده و جمله ای با حدود 20 کلمه را بیان کنید . یا هر روز سرمقاله یک روزنامه را با صدای بلند بخوانید ، از فاصله ده ، پنجاه یا صد متری مطلبی را برای کسی قرائت کرده یا با او صحبت کنید . هنگام تمرین روزانه روی صدا باید سخن گفتن خود را خودتان بشنوید .
پرورش تخیل : در کلاسهای بازیگری از مهمترین تمارینی که در بازاریابی نیز کارساز است ، استفاده از تخیل می باشد. تخیل به عنوان قدرت تجسم چیزهایی که هرگز به آنها نیاندیشیده اید ، می تواند بازاریاب بازیگر را برای ابراز عکس العملهای سریع آماده نگهدارد. با پرورش قدرت تخیل ، که لازمه اش شناخت میزان غنای ذهنی خود است ، انسان می تواند سریع فکر کند ، سریع ببیند و سریع مجسم نماید . برای اینکه تخیل سریع عمل نماید ، همه آنچه بازاریاب بازیگرباید انجام دهد این است که بگذارد آن به راحتی کارخود را انجام دهد.عکس العمل شما نسبت به آنچه دوست دارید و آنچه دوست ندارید ازنیروی تخیل شما سرچشمه می گیرد.
بازیگر دارای شعور اجتماعی ست و گویی تمام درایت و دانش انسانی در وجود او ذخیره شده ، از طریق تخیل وسیع خویش تمامی درایت پشتیبان خود را بدون آنکه شخصا تجربه کرده باشد به ارث می برد. بازاریاب بازیگر می تواند این درک وسیع را شکل بخشیده ، نیروی تخیل را آزاد نموده و از شعور جمعی به منظور جذب مشتری سود ببرد. حافظه جمعی انسان چنان است که هیچ بخشی از آنچه تاکنون دیده ، شنیده ، خوانده یا لمس کرده را فراموش نمی کند . (همین سیر تکامل اجتماعی ست که لیوان سفالی را به لیوان کاغذی یک بار مصرف تبدیل کرده است . این بعد تاریخی ، میراث انسانی ست .) . با این زمینه ذهنی تخیل و تصویرسازی شرایط ایده ال شرکتها ، کاری ست که مدیران ارشد باید انجام داده ، تصویر را برای دیگران نیز دست یافتنی سازند .
دیدن و شرح دادن شرایط : اساسا دیدن به معنی جذب تصاویر است . قبل از اینکه بتوانید تصویری را شرح دهید(تصویری از کالا یا خدمات یا بخشی از سناریو) باید آنرا در ذهن خود بطور کاملا روشن و دقیق ببینید. تنها در این صورت است که می توانید این تصاویر را به دیگران منتقل کرده ، دیگران را وادار کنید که آنچه را شما دیده اید آنها نیز تجربه و حس کنند . این توانایی بخصوص در حوزه تجارت و بازاریابی خدمات بسیار مهم است چون کالای خدماتی اساسا غیر قابل لمس بوده ، نمی توان آنرا مشاهده کرد .بعنوان بازاریاب بازیگر چشمان خود را باز کنید و هر چه را می بینید جذب کنید . تفاوت بین جذب یک تصویر و منتقل کردن آن به دیگری ، چیزی ست که از شما یک بازیگر حرفه ای و یک بازاریاب هنرمند می سازد .معمولی ترین و غیر هنرمندانه ترین نوع دیدن ، گزارش خشک واقعیت ها و اشیا است. اگر از فردی بپرسیم که در میوه فروشی چه دیده ای و او بگوید که مقداری انگور و سیب و موز دیده ام ، او کارمند خوبی برای بانک می شود نه یک بازاریاب بازیگر . شما بعنوان بازاریاب هنرمند باید اجازه دهید اشیا با شما صحبت کنند تا بعد بتوانید درباره آنچه دیده اید ، از دیدگاه شخصی خود ، با مشتریان صحبت کنید . بازیگر هنگامی که درباره میوه ها صحبت می کند می گوید " گلابی های بسیار درشت و خوبی دیدم اما گرانتر از آن بودند که بشود خرید . همچنین از آن انگورهای عالی اسپانیایی با حبه های کشیده وشیرین دیدم و . . . " این طریقی ست که بازیگربازاریاب کالاها را می بیند.
در ادامه به انواع تمرین دیدن ، که در بازیگری مورد توجه بوده ، به رشد توانمندی بازاریاب نیز کمک می کنندذکر می شوند.1 - دیدن با جزئیات : یک تکه سنگ را بدون بکار بردن کلمات تجملی توصیف نموده ، فرد مقابل را وادار نمایید آنچه را شما دیده اید او نیز ببیند .2 - دیدن به طور سریع : این تمرین ، مکمل تمارین تمرکز است . به میوه فروشی بروید ، در ده ثانیه هر چه را می توانید ببینید ، بعد فهرستی از آنچه دیده اید بنویسید ، به فرد مقابل نگاه کنید و در پنج ثانیه هر چه را می توانید ببینید ، بعد روی خود را برگردانید و بنویسید او چه پوشیده است . به اطراف اتاق نگاه کنید تا ده بشمارید و روی خود را برگردانید و ده شی که دیده اید را نام ببرید .3 - دیدن آنچه توجه شما را جلب می کند : ده چیز که توجه شما را به خود معطوف کرده اند انتخاب کرده و توضیح دهید چرا آنها توجه تان را جلب کرده اند .4 - دیدن فعالیتهای روزانه و قراردادن آنها در شرایط محیطی : دیدن فعالیتهای روزانه مثل خریدن خواروبار ، تمیز کردن میز کار و ... . از وجهی دیگر انواع نگاه کردن را می توان به شرح زیر دانست ، نگاه اول کاسبکارانه است که معطوف به صورت می باشد .در نگاه دوم گویی اشیا با بیننده حرف می زنند . وقتی دقیق تر به جهان نگاه کنیم به اشیا احترام خواهیم گذشت ، چون می فهمیم هر یک هستی خاص خود را دارند . شیوه سوم نگاه بر اساس سیر و سفر است. در این نگاه بیننده نه تنها شاهد هستی شی است بلکه به آن اجازه می دهد تا به هر جا که مایل است سفر کند ، خاطرات را بر می انگیزد ، مکاشفه ای را به وجود می آورد و مثل کاتالیزوری ست که رشته ای از واکنش های زنجیره ای را در ذهن انسان برمی انگیزد. با انجام دادن این تمرینات بعنوان بازاریاب بازیگر اعتماد بنفس شما زیاد شده ، با دانستن اینکه قادرید هر چیزی را تجربه کنید احساس غنا کرده و احساس استقلال خود را رشد می دهید . و نهایتا بایستی در خاطر داشت که بازیگر خلاق از موضع دیده شدن ، به مقام ناظر اعمال خود ارتقا یافته است و این مسله ای نه زیباشناختی که تاریخی ست. یعنی ما در دورانی زندگی می کنیم که قدرت از آن کسی ست که می بیند نه آنکه دیده می شود و در موضع انفعال قرار می گیرد.
شناخت شرایط مکانی : علت اینکه مردم عادی ، بازیگران خوبی هستند این است که واقعیت مکانی که در آن قرار گرفته اند را دقیقا می پذیرند . همانگونه که برخی بازیگران از صحنه وحشت دارند ، چون احساس می کنند در مکانی ناآشنا رها شده اند ، برخی بازاریابان نیز از حضور در جلسات و رودررویی با مشتریان وحشت دارند. برای اجتناب از این حالت باید بازاریاب بازیگر ، بلافاصله شرایط محیطی را برای خود روشن نماید و به شناسایی اشیا ، مبلمان و جوانب دیگر بپردازد . بایستی در محیط قدم بزند و وسایل را مورد استفاده قرار دهد ( مثلا در را باز کند ، روی کاناپه بنشیند و ...) . تا زمانی که برای بازاریاب بازیگر احساس تسلط بر کالای مورد معامله و سایر وسایل موجود به وجود نیامده ، همچون شخصی گم شده است .
باید هم زندگی در شرایط محیطی موجود تمرین شود و هم ایجاد شرایط محیطی مناسب برای مشتریان مد نظر باشد. شما بعنوان بازاریاب بازیگر باید قادر باشید رویداد مشخصی را در شرایط محیطی متفاوتی انجام دهید ، چون هر شرایط محیطی ، حال و هوای خاص خود را داراست . عمل همان عمل است اما شرایط محیطی متفاوتند .مثلا توضیح دادن مشخصات کالا برای یک دوست ، سرکلاس برای دانشجوها ، دریک جلسه رسمی با مشتری ، برای کسی که قرار است روی کالا سرمایه گذاری کند با هم متفاوتند و بایستی تفاوت آنها را دانست.
عمل به رویداد درست : رویداد ، عملی ست که بایستی توسط بازاریاب بازیگر در شرایط محیطی خاصی انجام شده ، توجیه پذیر بوده ، انجام دادنی باشد و بتواند در قالب فعل ارائه شود . رویداد برای اینکه قوی باشد بایستی پایان یا هدفی داشته باشد .مثلا من اتاق را ترک می کنم رویدادی قوی ست چون پایان دارد . اگر آنچه انجام می دهید رفتن است این رویداد ضعیفتری است تا به خانه رفتن . در یک رویداد تجاری و بازاریابی باید بدانید چه عملی را انجام می دهید ، این عمل را کجا انجام می دهید ، چه وقت انجام می دهید و چرا انجام می دهید . در بازیگری بهتر است چگونگی انجام یک رویداد را خود بازیگر ندانسته و از پیش بینی آن حذر نماید . چگونگی رویداد به صورت خودبخودی و پیش بینی نشده است . پس از اینکه رویدادها و اعمال کوچک ، در قبال مشتری ، به صورت اعمال فیزیکی در آمدند ، رویداد کلی شکل می گیرد. بازاریاب بازیگر بایستی در خدمت کلیت اثر بوده به منافع کلی شرکت توجه داشته ، نمی تواند ساز مخالف بزند. درک رویداد برای بازاریابی که از هنر بازیگری استفاده می کند حیاتی ست چون بایستی بداند از آنچه انجام می دهد چه می خواهد و چه باید انجام دهد و پایان دلخواه چیست . رویداد ضعیف در ارتباط با مشتری ، رویدادی ست که بازاریاب نداند چه می کند .
رویداد قوی رویداد ضعیف
می خواهم قهوه بفروشم می خواهم چیزی بفروشم
می خواهم با مدیر عامل شرکت ایکس قرار بگذارم می خواهم با مدیر عامل یک شرکتی قرار بگذارم
می خواهم نامه ای بنویسیم می خواهم بنویسیم.
توجیه کردن : یافتن دلیل برای هر آنچه روی صحنه و در برابر مشتری انجام می دهید به رفتار و بازی شما صداقت می بخشد. بخش خلاقانه کار شما بعنوان بازاریاب بازیگر توجیه کاری ست که می کنید . همانگونه که توجیه در نمایشنامه نوشته نشده ، در کلاسهای بازاریابی نیز آموزش داده نمی شوند و در درون خود بازاریاب است .آنچه بعنوان توجیه انتخاب می کنید باید شما را برانگیزد چون این انگیزش ، سب می شود احساس بایسته را تجربه کنید .در واقع توجیه منبع اصلی برانگیختن شما برای انجام دادن کار بوده ، باید از مجرای تخیل شما عبور کند تا شخصی تر شود . مردم بازی نمی کنند آنها تنها لحظه ای را تجربه کرده ، به لحظه بعدی رفته و سپس لحظه متعاقب آنرا تجربه می کنند .انواع توجیه به توجیه آنی ، توجیه خلاقانه ، توجیه درونی تقسیم می شود . باید گاهی برای خرید مشتریان توجیهی آنی پیدا کنید . گاهی بایستی برای خدمات شرکت توجیهی خلاقانه بیابید و در همه موارد ، این توجیهات بایستی درونی شوند .
تمرین برای کار در صحنه : باید بدانید که هر یک از وسایل صحنه و هر یک از کالاها و خدمات قابل فروش ، واقعیت و حقیقت خاص خود را دارند . کالاها و وسایل صحنه همیشه حقیقت دارند ، بازاریاب بازیگر باید به نوعی کار کند که حقیقت وسیله را مخدوش ننماید . آدلر اعتقاد دارد اگر به اشیا و موضوعات با دیده احترام نگریسته شود و هستی آنها انکار نگردد به بیننده احساس حیات و زندگی دست خواهد داد. بازاریاب بازیگر قبل از تبلیغ برای کالا و خدمات باید به زندگی آن واقف شده ، در موقع استفاده از آن روشن و مشخص عمل نماید . بازاریاب بازیگر نمی تواند از کالا با ایمان و اعتقاد صحبت کند ، مگر اینکه برای آن منزلتی خاص قائل بوده و به آن حساسیت داشته باشد. باید به کالایی که به همراه خود به جلسه برده می شود حقیقت شخصی خود را اضافه کنید تا به آن اصالت دهید. شخصی کردن وسایل و کالاها به منظور تسلط برمحیط مذاکره برای بازاریاب ومذاکره کننده ، نقشی اساسی بازی می کنند.اجازه ندهید کالاها شما را مرعوب کنند ، آنها را از آن خود ساخته و روی هر یک بطور مشخص کار کنید تا استفاده از آنها به عادت شما تبدیل شود. آنچه می پوشید نیز مانند آنچه انجام می دهید نشانگر دوره و گروه اجتماعی شما بوده ، به شما کمک می کند که در طبقه اجتماعی خود قرار گیرید.
تمرین تمرکز : تمرکز بازاریاب بازیگر با رها شدن از تنش ها رابطه ای تنگاتنگ داشته ، بدان وابسته است . آرامش عضلانی و ذهنی که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند به بازاریاب بازیگر کمک می کند سریعتر به تمرکز برسد . خوشبختانه توانایی در ایجاد تمرکز همانند رانندگی با اتومبیل است و تنها باید تمارین را شروع کرد و پی گرفت تا ملکه شود . همیشه و همواره به خاطر داشته باشید که هرگز بدون تمرکز کامل نه بایستی روی صحنه رفت و نه روبروی مخاطب و مشتری قرار گرفت.
موخره
همانگونه که در این سالها نوعی سینمای آوانگارد ( پیشرو) را ، از گدار تا کیارستمی ، شاهد بوده ایم ، در بازیگری نیز تحولی عظیم رخ داده است . این اتفاق بزرگ در بازیگری ، از تئاتر روسیه شروع شد اما در سینمای آمریکا به بلوغ رسید. تزریق ایده های استانیسلاوسکی از طریق استلا ادلر به جامعه هنری آمریکا (که مارلون براندو اولین و مهمترین حاصل آن بود) ، ظهور و پایه گذاری اکترزاستودیو توسط استراسبورگ و دوستانش ( که آل پاچینو شاخص ترین شاگرد اوست) و وجود کارگردانان پیشگامی همچون الیا کازان سبب رشد این حرفه شده اند . همین رشد ، بازیگری را از حرفه ای تجملاتی و پر زرق و برق ، که تهی بوده و بی مغز است ، به فعالیتی سطح بالا تبدیل نموده که به سایر حرفه ها نیز نفوذ کرده است. بر اساس این پیشرفت ، مهمترین چیزی که در نقش باید توسط هنرپیشه کشف شود هدف آن است. به اعتقاد استانیسلاوسکی بازیگر باید در تمام مدت بازی از فکر اصلی نهان در نقش آگاه بوده و آنرا مقدمترین وظیفه خود بداند . بازیگر باید قادر باشد افکار ظریف و پیچیده ای که در آثار نویسندگانی چون برنارد شاو ، ایبسن و آرتور میلر مطرح می شوند را منتقل نماید . در بازاریابی نیز بازاریاب ، همواره بایستی از نیاز اصلی که کالا برطرف می نماید آگاه بوده و آنرا مد نظر داشته باشد. بازاریاب بایستی از نیاز نهانی که کالا برطرف می نماید با خبر بوده و بداند که مثلا کالایی مثل مبل در لایه های زیرین به جای راحتی ، نیاز به پرستیژ و کلاس اجتماعی را برطرف می نماید .